عشق و ازدواج
دلـــــــــــم کمــي...دروغ چــــرا؟؟؟؟؟خــيلـــــــي زيــــــــــاد تــو را ميــــــــخواهــــد...
درباره وبلاگ


من فاطیما 25 ساله از اصفهان،امیدوارم از وبلاگ من خوشتون بیاد ، و همیشه عشقی ابدی داشته باشید. نظر یادتون نره.

پيوندها
دلـــــــــــم کمــي...
مجله ی تفریحی
مثل هیچکس
آقا بزرگ
مقالات پزشکی
ماهک بانو
سال های سیاه
و خدایی که در این نزدیکی است...
من و تو
عاشقانه های من
کوله پشتی نارنجی
خرید شارژ ایرانسل
بازاریابی و خرید و فروش فایل
سعیدم
*آناtbs*
آوای قلم
عشق گمشده
یک پسر تنها
همه چی
گر ایران بختیاری نداشت گمانم که از بخت یاری نداشت
همه چی
جملات عارفانه زیبا
nes تا ابد هستم
جمله های فلسفی زیبا
همسرانه
آنتی خرافه پرستی
در هم و بر هم
شهر اینترنتی با شهروندان اینترنتی
مستندهای زیبا را در اینجا ببینید!
پری خوشگله
specialist
شب شراب؟؟
ماه من گریه نکن
نمایشگاه عکس دایی احمد
فقط به خاطر تو
عکسهای نایاب و دیدنی را در اینجا ببینید
دلنوشته های ایرونیهای سرخابی
مردی از جنس عشق و احساس
کمپ اختصاصی مهناز افشار
تنها درخت جزیره
عاشقان متین 2 حنجره
وارونه و ابزارهای آن
هواداران مجید اخشابی
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
جلو پنجره ایکس 60

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و ازدواج و آدرس fatima1367.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 495
بازدید کل : 201035
تعداد مطالب : 74
تعداد نظرات : 145
تعداد آنلاین : 1



کد ساعت فلش


نويسندگان
فاطیما

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 1 آبان 1386برچسب:, :: 10:51 :: نويسنده : فاطیما

قیافه ام تابلو شده بود.

گفتن چه میکشی ؟

گفتم : زجر! ...

گفتن : نه یعنی چه مصرف میکنی؟

گفتم : فقط "زندگی" ... !!!

 

همانطور که خوردن شراب حرام است !

خوردن غصه هم حرام است !

و خوردن هیچ چیز مثل غصه خوردن حرام نیست !

اگر ما فهمیدیم که جهان دار عالم اوست.

دیگر چه غصه ای باید بخوریم؟

 تنها لایق نام انسان باش...

"بهشت هم حیوان دارد"

به بهشت رفتن مهم نیست!

انسان بودن و به بهشت رفتن مهم است.

 
یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 17:8 :: نويسنده : فاطیما

کفش هم وقتی تنگ باشد زخم میکند ... وای به حال " دل " ...

 
شنبه 22 مهر 1391برچسب:, :: 17:57 :: نويسنده : فاطیما

باران بهانه ای بود که به زیر چتر من بیایی، کاش نه باران بند می آمد و نه کوچه انتهایی داشت .

بیادتم حتی اگر قرار باشد شبی بی چراغ در حسرت یافتنت تمام زندگی را قدم بزنم.

تو آنجا ......من اینجا ......مشکل از ما نیست .نیمکت های دنیا را بد چیده اند ........

با تمام وجود گناه کردیم نه نعمت هایش را از ما گرفت و نه گناهانمان را فاش کرد بیندیش اگر اطاعتش بکنیم چه می شود .

در تمام رنجهایی که می بریم .صبر اوج احترام به حکمت خداوند است .

خدا را دوست بدارید حداقلش این است که کسی را دوست دارید که روزی به او برسید .

 

 
چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, :: 18:35 :: نويسنده : فاطیما

با خیال تو به باغ آیینه ها قدم می گذارم ، به گلستان توحید
زیر چتر خورشید ، باران نور ، روح تشنه ام را می نوازد ، نوری از حقیقت
ای یگانه هستی
تنها تو هستی که می توانم در آغوش مهربانیت آرام بگیرم.

ز مردم دل بگردان یا خدا کن, خدا را وقت تنهایى صدا کن,در آن حالت که اشکت میچکد گرم. غنیمت دان و ما را هم دعا کن.

خدایا
چشای منو به حقایقی که اطرافم هست بازکن وکمکم کن تا ببینم اون چیزی رو که باید ببینم
کمکم کن پاهامو بزارم جایی که بعدکه برداشتم توازم دلگیر نباشی.

اگر روزی دلم گرفت یادم باشد
که خدا با من است،
که فرشته ها برایم دعا میکنند،
که ستاره ها شب را برایم روشن خواهند کرد.

خدایم
مرا متبرک گردان تا چون گلها که به خورشید رو می کنند پیوسته به تو رو کنم باشد که گلی باشم در باغچه ی تو و عطر من شادی کوچکی به زندگی کسانی که از شادی محرمند ببخشد.

ای سرورم نمی دانم که چگونه آواز می خوانی، همواره در شگفتیِ خاموش، به تو گوش می سپارم.

فروغِ موسیقی ات بر پهنه ی گیتی نور می گسترد. نَفَسِ زندگیِ موسیقی ات از آسمانی به آسمانِ دیگر می رسد. جویبارِ مقدسِ موسیقی ات تمامیِ ره بند هایِ سنگی را شکسته، از میانشان درگذشته، پویان پیش می رود.

خدایا دلم سخت مشتاق آن است در آوازت ره یابد، اما بیهوده از برایِ صدایی می ستیزد. سخن می گویم، اما سخن به آواز نمی رسد، و من سرگشته می گریم. هان، ای سرورم، دلم را در تارهای ناپیداکرانه یِ موسیقی ات در بند کشیده ای.

با یادت ای بهشت من آتش دوزخ کجاست
عشق تو در سرشت من با دل و جان آشناست
چگونه فریادت نزنم چرا دم از یادت نزنم در اوج تنهایی
اگر زمین ویرانه شود جهان همه بیگانه شود تویی که بامایی

ای خدای مهربان
من اکنون در کنج خلوت احساس نشسته ام
پنجره های امید را به سوی آفتاب رحمتت گشوده ام
دستانم را تا ارتفاع چیدن انوار مهر و لطفت بالا برده ام
می خواهم بار دیگر مرا به درگاهت بپذیری

خدا
خدایی که داری میبینیم
نیگام کن
دارم له میشم زیر اواراین غفلتی که کردم
دارم اتیش میگیرم توخرمنی که گوشامو بستمو صدای جرقه های اتیشش رونشنیدم.

خدایا برای تو مینویسم
تو که هرلحظه در زندگیم همچون آبی روان هستی
تو که نبودنت آتش است
کم داشتنت درد است
تویی که راهروهای باریک دنیا را به دنبالت میدوم

خدایا از ترس نداشتنت هزار ها بار به گریه میافتم
و وقتی در خواب هایم میبوسمت
غرق عشق میشوم

 

 

 

به حق بالهای کبوترانی که هیچ گاه اسیرقفس نبوده اند چشمان مرا پرکن ازانجیرو اسمان ونفسهایم را به نفسهای

پروانه پیوند بزن

ای خدای نان و انگور

ای خدای دلهای عاشق

دامن مرا ازعطرروستایی تقواخوشبوکن وخیابان خاکی عشق مرا به معبدهای معصوم برسان

خدایا!
سجده میکنم در برابرت که اینقدر در برابر من و گناهان من صبوری
کمکم کن تا این مهربانی هایت را درک کنم

خدایا!
دلم می خواهد شبیه بی کس ترین آدمهای روی زمین باشم
شبیه آدمهایی که جز تو یاوری ندارند

خدایا!
از عظمت مهربانیت در حیرتم
چگونه به من محبت میکنی
در حالی که در سرزمین وجودم فصل سرد شیطانی حاکم است.

خدایا
خیلی تنهام کمکم کن.فقط تو رو دارم.توئی که توی نمازم هم میگم فقط از تو یاری میجویم.
توی این دنیا فقط توئی که میدونی چی توی دل آدماست.

ای خدا قسم به عشق و
به همین حال پریشون
به جفای عاشقان و
به همین دو چشم گریون
دیگه طاقتم تمومه
دیگه فرصتی نمونده
واسه عشق و عبادت
 

ای آنکه به من ز من تو نزدیکتری
ناکرده بیان ز حالتم باخبری
قلب و بصرم به نور خود روشن کن
ای آنکه مرا خالق قلب و بصری

خدایا شاخه های روحم رامانندروزهای کودکی سرشارازسیبهای سرخ صداقت کن

وصدایم راگرفتارمرداب نکن.

در اندیشه ببستم قلم وهم شکستم
که تو زیباتر از آنی که کنم وصف و بیانت

چشمان ما را چشمه های عبرت ساز و دل های ما را آکنده از اشک و آتش کن و شناور امواجی نما که درهای سماوات را بکوبند و از بیم تو در بیابان ها و تپه ها سرگردان شوند دیدگان ما را به روی درهای معرفت خویش بگشا و معرفت ما را فهمی ده که نگرنده ی نور حکمت باشد.

 
یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 18:50 :: نويسنده : فاطیما

در روزگاری که خنده ی مردم از زمین خوردن توست ، برخیز تا بگریند.

 

 

ساعتها را جلو می کشند ، وقت شرعی چشمانت
زودتر از راه خواهد رسید ، رکعتی بر بوسه نگاهت خواهم گذاشت.

 

 

مرداب از رود پرسید : چگونه زلال شدی ؟
رود گفت :
من گذشتم ... تو نیز بگذر ... !!!

 

 

بیاموزیم اگر کسی یادمان نکرد یادش کنیم ، شاید او بلد نباشد !

 

 

دنیای بیرحمیست
چه زود پیش چشم عزیزانمان ارزان می شویم
چاره کم کردن رابطه ست که لااقل به مفت نفروشنمان .
 
 
 
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد
اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: “مگه کوری؟
 

 
دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 17:47 :: نويسنده : فاطیما

اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی، بوته ای در دامنه ای باش
ولی بهترین بوته‌ای باش كه در كناره راه می‌روید
اگر نمی‌توانی بوته‌ای باشی، علف كوچكی باش و چشم‌انداز كنار شاه راهی را شادمانه‌تر كن
                                              

اگر نمی‌توانی نهنگ باشی، فقط یك ماهی كوچك باش
ولی بازیگوش‌ترین ماهی دریاچه

                                            
همه ما را كه ناخدا نمی‌كنند، ملوان هم می‌توان بود
در این دنیا برای همه ما كاری هست
كارهای بزرگ
كارهای كمی كوچكتر
و آنچه كه وظیفه ماست
چندان دور از دسترس نیست
                                            
اگرنمی‌توانی شاه راه باشی، كوره راه باش
اگر نمی‌توانی خورشید باشی، ستاره باش
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند
                                            

هر آنچه كه هستی ، بهتریـنـش باش ...
                                                         

 
پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 10:44 :: نويسنده : فاطیما

وقتی ارزش ها عوض می شوند، عوضی ها با ارزش می شوند!

وقتی تبر به جنگل آمد ، درختان فریاد زدند و گفتند :
نگاه کنید دسته اش از جنس ماست !

از انقلاب ترافیکش ماندو از آزادی میدانش.از استقلال هتل و از جمهوری خیابانش.سالهای سال همه چیز تغییر کرد جز ساندیسهایی که رویش مینویسند "از اینجا باز کنید"ولی مردم باز از آنجا باز میکنند!

فقر یعنی در خیابان آشغال بریزیم و از تمیزی خیابونای اروپا تعریف کنیم!

خدایا کیفیت رو فدای کمیت نکن. کمتر خلق کن ولی آدم خلق کن!

لباسها در آب کوتاه میشوند و برنج ها دراز. در درازای زندگی لباس باش و در پهنای آن، برنج. واگر عمق این پند را نفهمیدی, بدان که تنها نیستی.

 

 
دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, :: 17:28 :: نويسنده : فاطیما
بچه که بودیم بچه بودیم

بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ؛


دیگه همون بچه هم نیستیم.

 پروردگارا..... آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیران

که به وجد نیاید کسی از نبودنم ...

 

 چه ” بی حساب ” می بخشی و چه ” با حساب “ تسبیح ات می گویم .

۳۳ مرتبه سبحان الله ، ۳۴ مرتبه الله اکبر ، ۳۳ مرتبه الحمدلله

 



ادامه مطلب ...
 
چهار شنبه 21 تير 1391برچسب:, :: 17:4 :: نويسنده : فاطیما
یادش به خیر كودكی... قهر می كردیم تا روز قیامت... و لحظه ای بعد قیامت می شد!

 

 

 



ادامه مطلب ...
 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد