عشق و ازدواج
دلـــــــــــم کمــي...دروغ چــــرا؟؟؟؟؟خــيلـــــــي زيــــــــــاد تــو را ميــــــــخواهــــد...
درباره وبلاگ


من فاطیما 25 ساله از اصفهان،امیدوارم از وبلاگ من خوشتون بیاد ، و همیشه عشقی ابدی داشته باشید. نظر یادتون نره.

پيوندها
دلـــــــــــم کمــي...
مجله ی تفریحی
مثل هیچکس
آقا بزرگ
مقالات پزشکی
ماهک بانو
سال های سیاه
و خدایی که در این نزدیکی است...
من و تو
عاشقانه های من
کوله پشتی نارنجی
خرید شارژ ایرانسل
بازاریابی و خرید و فروش فایل
سعیدم
*آناtbs*
آوای قلم
عشق گمشده
یک پسر تنها
همه چی
گر ایران بختیاری نداشت گمانم که از بخت یاری نداشت
همه چی
جملات عارفانه زیبا
nes تا ابد هستم
جمله های فلسفی زیبا
همسرانه
آنتی خرافه پرستی
در هم و بر هم
شهر اینترنتی با شهروندان اینترنتی
مستندهای زیبا را در اینجا ببینید!
پری خوشگله
specialist
شب شراب؟؟
ماه من گریه نکن
نمایشگاه عکس دایی احمد
فقط به خاطر تو
عکسهای نایاب و دیدنی را در اینجا ببینید
دلنوشته های ایرونیهای سرخابی
مردی از جنس عشق و احساس
کمپ اختصاصی مهناز افشار
تنها درخت جزیره
عاشقان متین 2 حنجره
وارونه و ابزارهای آن
هواداران مجید اخشابی
ردیاب ماشین
جلوپنجره اریو
اریو زوتی z300
ازدواج موقت
جلو پنجره ایکس 60
امن ترین درگاه پرداخت اینترنتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق و ازدواج و آدرس fatima1367.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 575
بازدید کل : 200527
تعداد مطالب : 74
تعداد نظرات : 145
تعداد آنلاین : 1



کد ساعت فلش


نويسندگان
فاطیما

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
چهار شنبه 29 آبان 1392برچسب:, :: 10:44 :: نويسنده : فاطیما

يـه سـري هـا اومـده بـودن واسـه تـمــاشـا . . .

يـه سـري واسـه نـمــايـش خـودشـون . . .
يـه سـري واسـه عـشـقــشـــون . . .
حـتـي يـه سـري واســه تـفــريـح . . .
يـه سـري واسـه غــذا . . .
يـه ســري واسـه . . .
و خـوش بـحــال اونـيـکــه واسـه خـدا و عـزاداري امـامـش اومـده بـود . . .
مـهــم دلــه . . .
حـالا تـوي هـر شـکــلـيـم کـه بـود . . .
 
عـــــزاداریتون قـــبول دوســــــــــتان
 
پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, :: 16:23 :: نويسنده : فاطیما

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

" یا حسین "



ادامه مطلب ...
 
یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:, :: 17:35 :: نويسنده : فاطیما

مـن اگـر عـاشـقانه مـي نـويسم نـه عـاشـقـم ، نـه مـعشوقِ کـسي ! فـقـط مـي نـويسم تـا عـشق يـاد قـلبم بـمانـد ... در ايــن ژرفـاي دل کنـدن هـا و عـادت هـا و هــوس ها فقـط تمـرين آدم بـودن ميکنم ! هـميــن ...

آري
تـو رفـتي و...
مـن مـانـدمو....
يـاده تــو...
هــوس است يا
عــشق نـمي دانم،
هـنوز هـم بـه يــادت..
ارضـا مـي شود تـمامه
آرزوهـايــم....!!!!

كـاش مي دانستم
دست هاي گـــرم چه كسي
تـو را از مــــن گــــرفت...!

نـيامـدي...
نــگاهم دسـت خــالــي بـرگــشت ...!

اي کـاش ارزشـش را داشـته باشـد...
کسـي
را کـه به ديــگران تــمام زندگيــــت مـعرفي مـيکـني...

منويِ کافه را هـــزار بار زيـــر و رو کــــرده ام هــر چه فکـــر مي کــنم نمي دانم چرا دلم فقط لبهاي تو را ميخواهد و بـس ... !

تـک تـک ثـانيـــه هـايـي ک ِ داشتـي خيـانـت ميکــردي رو
قـلـب ِ مـَن حـِس
کـــرد ...
هيـچ ميـدونـي چقـد سختـه که از درون بسـوزي و  دَم نــزنـــي

؟؟

 
پنج شنبه 4 مهر 1392برچسب:, :: 17:17 :: نويسنده : فاطیما
وقــتـي تــو حـرفـامــو نـميخونـي
چـه تــفاوتي داره که حـرف دلــمو
بـنـويـسم يا از بـغل دسـتـيم کــپي کنــم ...
 
مــي دانـم
برخـي چـيزها در زنـــدگي ؛
بـه هيــج جا نـمي رسند
يکـيش همـين دسـت هاي کــلافـه ام
که هـيــچ گاه به دسـت هـايـت نمي رسند ...
 
مي دانـي؟!
مـيـتـرسم بـگـويـد دوستـت دارم و . . .
مـن يـاد تـو بـيفـتم !!
 
فيلـم سينمايي نبود
تـئاتـر هـم نبـود ...
روز هـايِ زندگي مـن بـود که
در حسـرت آمدنت گـذشـت !
مـن بـاختـم اخـر بازي و ....همـه دسـت زدند !!!
 
دلــم گــــــرفته
درسـت مـثل لـک‌لـکي
که بـال‌هايش را بـراي کـوچ امـتحان مــي‌کـند .
 
هـديـه ام از تـولــد .. گـريـه بـود
خنـديدن را تـو به مـن آمـوختـــي
سنـگ بـوده ام .. تـو كــوهم كـردي
برفــــ بـوده ام .. تـو آبــــم كـردي
آب مـي شدم .. تو خـانه دريـا را نـشانم دادي
مـي دانســـتم گريـه چيســــت
خـنديدن را تـو بـه مـن هــديــه كـردي ...
 
چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:, :: 12:21 :: نويسنده : فاطیما

هـِـي غریبـــه!

قیــافت خیلـي آشنـآست...
من و تو قبلا‌ جـایـي همدیگرو ندیدیـم ؟
آهـان… یــادم اومــد
یــه روزایـي یــه خاطره هـایـي بـا هم داشتیم
یـادمــه اون موقع دم از عشق میزدي
هــه … انقدر مــات نگــام نکن
عشقت حسودیش میشــه !
راستــي قبل رفتنت : دیگــه هیچ حسـي بهت ندارم
دیگــه وقتــي دیدمت دلم نلرزید...

خواستم بدونـی !

مـشترکِ مـوردِ نـظرِ ايـن روزهـايت کــيست؟؟؟

کـه ديـگر در دسـترس بـودن و نـبودن مـن بـرايت مـهم نــيست !!!

 

 
یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 17:52 :: نويسنده : فاطیما

خدایامواظب خودت باش...              

چون مابجزتوکسی رونداریم...

 

 
دو شنبه 10 تير 1392برچسب:, :: 18:25 :: نويسنده : فاطیما

 هر زن و مردی که تشکیل یک خانواده را می دهند باید بتوانند درباره همه چیز با هم صحبت کنند بدون آنکه ترسی داشته باشند. اما این آزادی مرزی هم دارد ؟!

 
بعضی از زوج ها در ملاقات های اول اونقدر مراقب و محتاط هستند که مبادا درباره همسر و یا نامزد سابقشان صحبت کنند که در تمام مدت ملاقات عصبی هستند.
رو راستی و راستگویی جز حیاتی هر رابطه ای است اما زوج ها همواره می بایست مراقب آنچه که به هم می گویند باشند و این مراقبت را هرگز قطع نکنند . کلمات می توانند آسیب برسانند و حرفهای نسنجیده می تواند نزدیکترین زوجها را از هم دور کند .
ما مدافع دروغ گفتن به هم نیستیم ولی بروز و افشای هر حقیقتی که در سرتان جرقه می زند را هم توصیه نمی کنیم .
در اینجا به ذکر ۵ حقیقت می پردازیم که بهتر است برای همیشه نزد خود نگه داشته و آن را افشا نکنید،اگر که می خواهید رابطه ای شکوفا و موفق داشته باشید.


ادامه مطلب ...
 
چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:, :: 18:11 :: نويسنده : فاطیما

 
چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : فاطیما

تمــــــام شعرهايم در وصف نيامدنت است !
اگـــر روزي . . .
نـاگـهان . . .
ناباورانــــه سر برسـي . . .
از شاعر بودن . . .
استعفا ميدهم . . .
نقــــــاش ميشوم. . .
و تا ابــــد نقش پـــرواز مــيکشم !!

 

 

بقیه مطالب در ادامه مطلب بخوانید...



ادامه مطلب ...
 
چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:, :: 17:36 :: نويسنده : فاطیما

خدايا ديدي رفت؟
به تو سپردمش...
اما ازت مي خوام
يه روزي يه جاي زندگيش
بد جوري ياد من بندازيش...!!!

 

بقیه مطالب در ادامه مطلب بخوانید...



ادامه مطلب ...
 
یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:, :: 20:20 :: نويسنده : فاطیما

دارم اعــتراف ميــکنــم:
دروغ گفــته ام
از هــمه تان عــذر ميــخواهم
اين شــعرها هيــچــکدام بــراي مــن نبــود!!
هــمه شــان را
از چــشمهاي کــسي و ...
ازداغ هايــي که او بــر دلــم گذاشــت
ايــــن هــارا کــپي کــــرده بــــودم

بقیه مطالب را در ادامه مطلب بخوانید...



ادامه مطلب ...
 
پنج شنبه 5 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:11 :: نويسنده : فاطیما

خدايا: من را ببخش، بخاطر همه درهايي كه كوبيدم و در تو نبود.

تقریبا همه رو متقاعد کردم که دیگه دوستت ندارم، حالا وقتشه که خودم رو متقاعد کنم!

هر چه بغضت بزرگتر باشه بهانه‌ی ترکيدنش کوچکتره

به کجا باید رفت؟ به که باید دل بست؟
سر در آغوش چه کس؟ دل کجا آرامست؟
پشت هر چهره نقابی پیداست،
پس آن، باز نقابی دیگر

چرا هر چى يه نفر رو بيشتر ميخواى اون بى تفاوت تر و مغرور تر ميشه،يعنى نميشه قانون دوست داشتن را عوض كنيم؟

اگــر بــه کـسی بــیش از حد بــها دهــی، حتمآ بــه او بــدهـکار مــیشوی...شدم مگه نه؟

گذر زمان هیچ چیزی را حل نمی کند ماست مالی می کند...

هر وقت کم می آورم
می گویم
اصلا مهم نیست!
اما تو که می دانی نبودنت چقدر مهم است ...
دیده ای شیشه های اتومبیل را وقتی ضربه ای می خورند و می شکنند!؟
دیده ای شیشه خرد می شود ولی از هم نمی پاشد!؟
این روزها همان شیشه ام؛
خرد و تکه تکه،
از هم نمی پاشم ...
ولی شکسته ام ...
باور کن!

همۀ آدما برای خودشون یه چیز " یواشکی" دارن, یه اتفاق یواشکی, یه حس یواشکی, یه آدم یواشکی, شایدم یه عشق یواشکی



اشتباه درست از همانجایی شروع می شه که یک نفر رو بیشتر از آنچه که هست می پنداری!!



این روزها زیادی ساکت شده ام، حرفهایم، نمی دانم چرا به جای گلو از چشمهایم بیرون می آیند...!



قربونت برم خدا كه اگه يه روز توي ذوق من نزنی روزت شب نميشه...!



کلمه ی ببخشید برای بعضیا مثل جونشون می مونه، می ترسن از حلقشون در بیاد بمیرن!

در رویاهایم
هر چقدر هم که می دوم
باز به تو نمی رسم !!
تو از دور مرا صدا میزنی که بیا !
من می دوم و فاصله ها هنوز برجاست .....
لعنت بر آنکه دایره را شناخت !!!

فرزندِ ایوب نیستم اگر...
پس میراثِ کیست در من اینهمه صبر؟



جمع شده است، حرفهایم در انتهایی ترین بغض مانده در تکرار روزهای بی تو بودن و هرچه صبر میکنم نه می شکند نه تو می آیی



من برای تنها نبودن آدمهای زیادی دوروبرم دارم، آن چیزی که ندارم کسی برای "بـا هم بودن" اسـت.

تنهایی یعنی اینکه: یکی میشه همه ی زندیگیت ولی هیچ جای زندگیت حضور نداره!!!


تمام کافه های جهان
سرگرم پر کردن جای خالی تو اند
غافل از اینکه تو
جایی میان خیالهای شبانه ی من
داری برای من شراب می ریزی



پیاده روهای این خیابان خراب شده مست اندخیال برشان داشته که تو دست در گردن من داری


نمی دانند من با هر بارانی اندوه فراموش شده ام را با خود به خیابان می برم و تویی در کار نیست

گفته بودم بی تو سخت میگذرد بی انصاف حرفم را پس میگیرم بی تو انگار اصلا نمیگذرد ...!

بیزارم از اینکه... از روی عادت... عاشقت باشم

يادت باشد کسی که به جاي فرياد زدن سکوت ميکند يک روز به جاي اينکه صبر کند در را باز ميکند و ميرود...

خيال کردی رفتی و تمام ؟؟ پريدی و خلاص! من که هرگز کوتاه نمی آيم می بينی! تا ابد دهانت از شعر های عاشقانه من سرويس است....!!!!

تمام داستان دقیقا از همان جایی آغاز میشود که ترازو بر میداری و میافتی به جان دوست داشتنت!
اندازه می گیری!
حساب و کتاب می کنی!
مقایسه می کنی!
و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آنجا که زیادتر دوستش داشته ای،
که زیادتر دل داده ای،
که زیادتر گذشته ای،
که زیادتر بخشیده ای،
به قدر یک ذره،
یک نقطه، یک ثانیه حتی!
درست از همانجاست که توقع آغاز می شود!
و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که،
به نام عشق می بریم ...!


دارم فکر می کنم ...
چقدر خوب می شد نزدیک صورتم نفس نمی کشیدی! می دونی من رک تر از اونم که نبوسمت ...!

 

روزگــار نبودنت را برایم دیـکـتـه می کند و نـمـره ی من باز می شود صــفر هنوز نـبودنـت را یاد نگرفته ام

آســمان نيــستم کــه هــر پـــرنده سـهمی از مــن باشد مــن آن پــرنده ام که ســهم آسمانش را از چــشمان "تــو " ميخواهد

امشب كسی به سیب دلم ناخنك زده است!
بر زخمهای كهنه قلبم نمك زده است!
قصدم گلایه نیست، خودت جای من، ببین.
ما را فقط نه دوست، نه دشمن، فلك زده است!
امروز هم گذشت و دلت میهمان نشد.
بر سفره ای كه نان دعایش كپك زده است!
دارد به باد می سپرد این پیام را
سیب دلم برای تو ای دوست، لك زده است



اشتباه من این بود هر جا رنجیدم لبخند زدم فکر کردند درد ندارد، سنگین تر زدند ضربه ها را....



تو دوستم نداري! براي نبودنم چه بهانه اي از اين بالاتر

حســــرت يعني خواستن تـــــــو كه داشتن نمي شود هيـــچوقـــــــــت !!!

تو رفتی انگار که من از اولش نبودم! من ولی می مانم انگار که تو تا آخرش هستی...

خواســتن، همیشه توانســتن نیست ... گاهی فقط داغ بزرگی ست که تا ابد بر دلت خواهد ماند ... !

درد، مرا انتخاب کرد
من، تــــو را
تـــــو، رفتن را
آسوده برو! دلواپس نباش
من و درد و یـــــــادت تا ابـــــــد با هم هستیم.

 
چهار شنبه 21 فروردين 1392برچسب:, :: 16:3 :: نويسنده : فاطیما

زَטּ ڪـہ باشے

هـَـمِـہ ے دیوآنِگے هاےِ عالـَم رآ بـَـلَدے .

مے تـَـوآنے زیرِ لــَـب تـَـرآنہ بِخوآنے وَ آشپـَـزے ڪُـنے .

مے تَوآنے جـِلـوےِ آینہ موهآیـَـت رآ شآنہ ڪُـنے وَ حِس ڪُـنے نِگآهَش رآ .

مے تَوآنے سآعَتہآ بہ اُمیدِ گِره خوردَטּ شآلـَـش دورِ گـَـردَنَش

بِبآفے وَ دَر هَر رَج بوسہ بِڪـآرے

بـَـرآےِ روزهآےِ مَبآدآ ڪـہ ڪِـنآرَش نیستے .

زَטּ ڪـہ بآشے

بآیَد صَبور بآشے ، مـُـدآرآ ڪُـنے وَ با هَمہ ےِ بـُـغض اَت لـَـبخَند بـِـزَنے .

زَטּ ڪـہ بآشے

هــِـزآر بآر هــَـم ڪـہ بِگویـَـد : " دوستـَـت دآرَد "

بــآزهــَـم خوآهے پـُـرسے : " دوستــَـم دآرے ؟؟؟ "

وَ تَہ دِلــَــت هــَـمیشہ خوآهــَـد لــَـرزید ...

 
سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 14:5 :: نويسنده : فاطیما

 

 

 
سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:, :: 13:40 :: نويسنده : فاطیما

خدايا!!!
ما که از تو راضي نيستيم، تو از ما راضي باش !!!
کاري نکن رومون به هم باز شه !!!


به خداگفتم: بياجهانو قسمت كنيم
آسمون مال من ابراش مال تو دريامال من موجاش مال تو ماه مال من خورشيدمال تو
خداگفت: توبندگي كن همش مال تو...حتى من


" جـدايـي " آنقدر ها هم که فکر مي کني
تلخ نيست !
اگر هنوز حـرف هاي من را باور نداري،
از " نادر و سيمين " بپرس
که از تمام دنيــا جايــزه گرفته اند ...


كمي دروغ بگو ؛ خسته ام پينوكيو ....
اين جا آدم ها دروغ هاي شاخدار مي گويند ،
و دماغِ درازِ خود را جراحي پلاستيک مي كنند ... !!!


من از مرگ نمي ترسم!
بلکه از چيزهايي مي ترسم
که بعد از مرگم در لپ تاپم پيدا مي کنند!!


بعضي ها به ما نمي خوردن ، جا خالي داديم ، خوردن به شما ؛ مباركتون باشه !


المثني گرفته ام؛
براي قلبم!


هي رفيق!
خواستم بگويم
اين آرزويي که تو به آن رسيده اي
مال من بود...


نِمــي خـواستَم نَبودنت
از شُـــمارش انگشتانم بيشـــتر شود،
امـا اين روزهـــا کاري از دَستانم بَر نمي آيـــد…!


ايـــــــن روزها ..
عجيب
احساس نياز جنسي مي کنــــــــم !!
حس ِ نياز به کسي ..
از جنس انسان ..!!


فـرض کـن بــه عـکــاس بـگـويـم :
تـارهـاي سـپـيـد را سـيــاه کـنـد و چـيـن و چـروك هـا را مـاسـت مـالـي...
و حـتـي از آن خـنـده هـا کـه دوسـت داري بـرايـم بـکـارد،
بـاز هـم از نـگـاهـم پـيـداسـت چـقـدر بـه نــبـــودنـــت خـيـره مـــانــده ام...


شبيه کسي شده ام که پشت دود سيگارش با خود مي گويد:
بايد ترک کنم!
سيگار را, خانه را, زندگي را..
و باز پکي ديگر مي زند...


اشتباه نکن…!!
بيشتر از آنکه دلم تنگ باشد براي تو……
براي آن مني که تو را نميشناخت…
تنگ است…!!


تمام ثانيه ها را مي شمارم که لحظه ديدار برسد اما افسوس يک
قدم مانده به آن لحظه...
دوباره بايد ثانيه ها را شمرد دوباره بايد چشم به در دوخت...
کاش اندکي مرا مي فهميد...


مرا بشنوي يا نه ...
مرا جستجو کني‌ يا نکني‌ ...
من مرد خـــــــــداحـــــــافظـــــــي هميشــــــگي‌ نيستم ... !!!


ايـــن آخـــرين بـارم بـــود!
ديــگـــر احسـاسـم را براي کسي عريان نميکنم
صــــداقــــت يعنــي
حمــاقـــــت......


من اينجا
تنهايي
بدون تو
دارم از پا درميام
برگرد...
به حرمت خاطراتمان...


يک بار از کنار دريا عبور کردي.
.
.
يک عمر امواجش براي بوسيدن جاي پايت ميايند و ميروند


ديگر بازي بس است !!!
بيا شمشيرها را كنار بگزاريم ...
دستهايمان را بشوريم و چيزي بخوريم ...
اما
چرا دستهاي تو خونيست و پشت من مي سوزد ؟؟؟


ميخوام اينقدر مست بشم که فکر کنم پيش مني ...
لـــــعنتي !!
يا اين شراب ها تقلبي هستند يـــــــــا تو ...!!

کفشي خريده ام نه براي رفتن برايت مي فرستم که برگردي


بـاشـَد مـَن تـسـلـيـم . .
امـّا چـه فـايـده . .
وقـتـي مـيدانـَم آخـر سـر ...
بـه جـاي ايـنـکـه مـَن بـرايـَت
پـرچـم سـفـيـد تـکـان دهـم
"او" بـرايـت
لـبـاس ِ سـفـيـد مـي پـوشـد . . .


شنيــده بودم كه "خاك سرد است".
ايـــن روزها
اما انــــــــــــــــــــــگار
آنقـــدر هوا ســـرد است،
كه زنــده زنــده فراموش مي كنيــم يكديگـــر را


ميگفتــن علــف بايد به دهــن "بـــــزي" شيـــرين بيــاد.
ي عمـــري خودمــــونو کُــــشتــيم شيـــريـــن ترين عــــلف دنيـــــا بشـــيم...
غــافِـل ازيـــنکه اصـــلا طـــرف بـــز نـــبود...
"گـــآو" بود بــه خـوردن مُـــــــقوا عـادت کـــرده بــــود.

 
دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, :: 19:34 :: نويسنده : فاطیما

مسئله ی جنسی مهمترین مسئله ایست که می تواند موجب خوشحالی زوج ها شود؟نه،مورد مناسبی نیست.زوج ها اغلب از ازدواجی که منجر به بالا یا پایین رفتن رابطه جنسی شود،خوششان نمی آید.اما خبرهای خوبی از گفته های کیمبرلی ای شارکی،یک درمانگر سکس در شیکاکو یافتیم."مسائل جنسی در بین زوج ها ...

 

توضیح بیشتر در ادامه مطلب...



ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, :: 12:5 :: نويسنده : فاطیما

 

نسیم دانه را از دوش مورچه انداخت...

مورچه دوباره دانه را بر دوشش گذاشت و رو به خدا کرد و گفت : گاهی یادم میرود که هستی...

کاش بیشتر نسیم بوزد...

 

 

 

 
شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 11:45 :: نويسنده : فاطیما

خدايـــــــا من دستـت را خوانــده ام ...!
دستـــت براي مـــن رو شــده اســت
تو سمفــوني زيبــاي شکستــن اين دل لعنتـــي را
دوســــت داري ..!
باشـــــد
اگـر تو ميخواهـــي باشـــــد !
ميشـــــکنـــــم
باز هــــــم
.
.
ميشنـــــــوي ؟!

 

به آدماي توي فيلما که...
آخرش خوشبخت مي شن حسوديم مي شه...
خدايـــا...
نمي خواي يه ذره بزني بره جلو..؟

 

اگـــه ميخـــواي يکيــو از دســـت بـــدي
فقـــط کـــافيــــه دوستـــش داشتــــه بـــاشــــي
همـــين کــــافــيــــه ...

 

آدمهاي کنارم مثل جمعه ميمانند ...
معلوم نميکند...
"فــــــرد" هستند يا " زوج " ...
پر از ابهامند .....

 

يعني ميشود روزي برسد.....
که بيايي.....
مرا در آغوش بگيري....
بخواهم گله کنم....
بگويي هيس.....
بگويي همه کابوس ها تموم شد.....
ميخواهم امشب تا صبح ديووانه ات کنم

 

شــانــه ات کــــو؟
دنــيـايــم بــاز بـهـم ريــخـتـه....

 

خواب آلود ..
لوس ..
بي خيال ..
بي قرار..شاد ..
هرچه ميخواهي باش .فقط در آغـــــــــــــــــــوشم باش
ولي دلبرانه ...ولي عاشقانه

 

از هــم مي چـرخـَنــد ..
لحـظــه هــاي لـوكس ِ مـَن بـر مـَـدار خـوشبـَخـتـي .

 

مـن عاشق هَوس هاي عاشقانـه اَم...
مَـن عاشق گـُناه دوست داشتـنَم
دَستهايَت را بـه مـن بده
بـه جَهنَم كـه مَرا بـه جَهنَم مـــي بَرند بـه خاطر عِشقبازي با خيالِ تو
تو خودِ "بـهشتــي "

 

بـه مَـن حَق بده
کـه ميل بـه خوردَن نـَداشتــه باشَم
اين بـُغض ها کـه
تو بـه خوردِ‌ مَـن مـي دَهـي
سير سيرَم مـي کـُنَد!

 

مُهم نيست دوستم داري يا نَـه ...!
مُهم ايـن استـــ کِـه؛
مـَـن هَــستـــَم ؛
عـِشق هـَست
وَ هَواي اِحساسَــم
هَنــوز آبي ست . . .!

 

پَرگار هاي خوبــي شُديم
خوب هَمديگَر را دور مــي زَنيم !

 

قول داده اَم...
گاهـــي
هَر اَز گاهـــي
فانـــوس يادَت را
ميان ايـن کوچه ها بـي چراغ و بـي چلچلـه، روشَـن کنَم
خيالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر اين شَبهاي بـي خواب و بـي خاطـــِره
ميان اين کوچـه هاي تاريک پَرسـه ميزَنـَم
اَما بـه هيچ سِتاره‌ي ديگـَري سَلام نَخواهــَـم کَرد...
خيالَت راحَت !

 

برگــرد عشق قديمي و ديرين من؛
برگرد و بگو دوستـت دارم
تا با پشــــت دست چنان بــــر دهانت بکوبم
تا آرزوي داشتن يـک دندان را به گــــــــــور بـبـــري
چه برسد به من و يک عشق حقيقي !!

 

آنقدر مرا از رفتنت نترسان ....
قرار نيست هميشه بمانيم !
روزي همه رفتني اند ....
ماندن به پاي کسي معرفت ميخواد نه بهانه ... !!

 

سرنوشت من بي تو
جمله بي فاعلي ست
که فعلش تعطيل استــــــــــــــــ . . . !

 

چـتـرتــــ را بگــــير . . .
چشــــــــــم هاي من . . .
بزرگ شده ي بارانند . .

 
شنبه 3 فروردين 1392برچسب:, :: 11:26 :: نويسنده : فاطیما

سین هشتم...

سخن ساده ی تبریک من است . عیدتون مبارک

 
یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 16:22 :: نويسنده : فاطیما

خــدايــا !!! ؟؟؟
کســي بغضــشو فــرو بــده روزش بــاطــل مــيشــــه ؟؟

 
یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 16:16 :: نويسنده : فاطیما

سلام بچه ها من یه مدت نبودم.... حالتون خوبه؟

 
شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 10:55 :: نويسنده : فاطیما

بی تو حتی باران هم بوی تشنگی می دهد!

حسین جان...

 
شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 10:51 :: نويسنده : فاطیما

اینجا جایی است که پشت دوستت دارم ها هم نوشته شده : ساخت چین ....!!!

 
شنبه 11 آذر 1391برچسب:, :: 20:34 :: نويسنده : فاطیما

پروفسور ادوارد براون (شرق‌شناس انگلیسی): آیا قلبی پیدا می‌شود كه وقتی درباره كربلا سخن می‌شنود ، آغشته به حزن و اندوه نشود؟

 
دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, :: 11:58 :: نويسنده : فاطیما

امام حسين (ع) فرمود: از سوگند زياد بپرهيزيد زيرا سوگند آدمي از چهار خصلت سرچشمه مي گيرد: يا از خواري است که در خود مي يابد و او را بر ذلت تصديق مردمش بر مي انگيزد و يا از ناتواني در منطق است که سوگندها را پرکننده خلأها و پيوند ساز سخنان بي ربط خود مي کند و يا از بدبيني مردم است که از آنان نسبت به خود سراغ دارد و مي داند که سخنش را جز با سوگند نمي پذيرند و يا از آن روست که زبان خود را بي انديشه بکار مي گيرد.

 
شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 16:20 :: نويسنده : فاطیما

 
دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, :: 11:41 :: نويسنده : فاطیما

حسین هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

ستار گلمکانی صاحب بزرگترین بنگاه ملک و ماشین شهر، یکماه تکیه راه می‌اندازد و خودش در روز تاسوعا سر مردم گل می‌مالد و ۱۱ ماه هم سرشان شیره!

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

 

قدرت سامورایی! شب ها در تکیه لخت می‌شود و میانداری می‌کند و روزها مردم را لخت می‌کند و زورگیری ...!

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

فرشید پوسترهای گلزار و مهناز افشار را از بساطش جمع می‌کند و آخرین ورژن! پوسترهای علی‌اکبر (ع) و حضرت عباس (ع) را در بساطش پهن ...!

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

آقای صولتی تا پایان اربعین تمام پاساژش را سیاه می‌کند و تا آخر سال هم مشتری‌هایش را!

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

قادر روزهای تاسوعا و عاشورا قمه می‌زند و علم می‌کشد ولی در ماه رمضان سیگار از لبش نمی‌افتد!

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

سیامک چشم چران! که پاتوقش همیشه خدا نزدیک مدارس دخترانه است در دسته‌های عزاداری اسفند دود می‌کند!

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

نیما پشت ماکسیمایش می‌نویسد "من سگ کوی حسینم" ولی هیچ وقت از چارلی! سگ ۱۱ماهه‌اش دور نمی‌شود!

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

حاج منصور مداح معروف شهر بابت ۷ ساعت مداحی حقوق 365 روز یک کارگر را می‌گیرد!

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

جباری رییس شرکت لبنیات شیر تو شیر! ۳۰شب شیر صلواتی به خلق خدا می‌دهد و ۳۳۵ روز هم با اضافه کردن آب شیرشان را می‌دوشد!

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

چون وقتی محرم می‌آید...

به جای آنکه ما بر مصیبت مولا بگرییم، مولا بر مصیبت ما می‌گرید!

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

حاج آقا کلامی، ۹شب مردم را به تقوی دعوت می‌کند ولی در شب دهم سر زود پایین آمدن از منبر با هیت امنا دعوا می‌کند!

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

هیت امنای مسجد ...علیه السلام! درست وقت اذان ظهر عاشورا اطعام عزاداران را شروع می‌کنند و بعد از آن با انرژی و فلوت! سینه می‌زنند و گریه می‌کنند !

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

کل یوم عاشورا

یعنی...۱۰ روز و شب ...غم گریه

کل ارض کربلا

یعنی...چند مسجد و چند تکیه!

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی خورشید عصر عاشورا غروب کرد

او هم می‌رود

تا سال بعد!

تا یاد بعد!

 
دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, :: 11:16 :: نويسنده : فاطیما

امام حسین علیه السلام:

دروغگویی نشانه ی عجز و ناتوانی است.

 
سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 16:54 :: نويسنده : فاطیما

 

عکس کارت ملی فامیل دور

 
سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 16:42 :: نويسنده : فاطیما

مبل مخصوص مادر شوهر

قابل توجه زوج های جوان و جوان های عزیزی که در آینده ازدواج می کنند ، اینها همش جنبه ی طنز دارد برای خندیدن شما ، چون مادر شوهر برای همه ی ما قابل احترام می باشد.

یه وقت نظر ندینا ، جوهر کیبوردتون تموم میشه !

 
سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 16:29 :: نويسنده : فاطیما

دائما به شوهرتان بگوييد : ولي خودمونيم ها ، تو بيريخت ترين خواستگارم بودي !


غذاي شور و سوخته جلوي شوهرتان بگذاريد و قبل از اينکه به غذا لب بزند بگوييد : اينقدر بدم مياد از مردايي که از غذاي زنشون ايراد مي گيرن !


هروقت شوهرتان براي شما دسته گل خريد ، بگوييد : اِ ، باغچه همسايه چه گلهاي قشنگي داره ! چرا کنديشون ؟!


هر وقت شوهرتان براي شما حرفاي عشقولانه زد ، به طرز فجيعي از ته حلق بگوييد : هوووووووووووووووووق !


هر وقت ديديد شوهرتان مشغول تماشاي مسابقه فوتبال مي باشد ، به بهانه تماشاي عمو پورنگ ، سريع کانال را عوض نماييد !


دائماً در حضور شوهرتان ، از عرضه و توانايي هاي مردان ديگر تعريف کنيد !


اگه شوهرتان با کلي قرض و قوله و وام گرفتن ، براي کادوي تولدتان يک عدد پژو 206 آلبالويي خريد ، با دلخوري بگوييد : اگه با خواستگار قبليم ازدواج مي کردم حتما برام يه ماکسيما مي خريد !


هر وقت ديديد که شوهرتان با خيال راحت خوابيده است ، براي ضد حال زدن به او بگوييد : عزيزم ميدوني اگه الان مهريم رو مطالبه کنم بايد بري گوشه زندان بخوابي ؟!


هر 5 دقيقه يکبار به محل کار شوهرتان زنگ بزنيد و بگوييد : عزيزم فقط مي خواستم مطمئن بشم که تلفنت مشغول نيست و حواست جمع کارته !


هر سال در سالگرد ازدواجتان به همسرتان بگوييد : عزيزم ، انگار همين چند سال پيش بود که در يک لحظه خر شدم و بله رو گفتم !


از همسرتان معناي عشق را بپرسيد و بعد از اينکه 2 ساعت عشق را تفسير کرد و برايتان داستان هاي عشقي تعريف کرد ، به او بگوييد : ابله ! عشق يه چيزي مثل کشک و دوغه ، دروغه خُله ، دروغه !


هر وقت ، شوهرتان رازي را برايتان گفت و از شما خواست که پيش خودتان بماند و به کسي نگوييد ، سعي کنيد ، کسي از دوستان ، فاميل و همسايه ها نماند که اين راز به گوشش نرسد !


و هر وقت به دليل عمل به توصيه هاي بالا ، شوهرتان تصميم به طلاق دادن شما گرفت ،با توجه به قحطي شوهر در جامعه ، با چشماني پر از اشک به او بگوييد : منو ببخش عزيزم. و بعد از اينکه کاملا خر شد ، عمل به توصيه هاي بالا را از نو تکرار نماييد.

 
سه شنبه 2 آبان 1391برچسب:, :: 16:23 :: نويسنده : فاطیما


موقع خسته شدن به دو چیز فکر کن:

۱ آنهایی که منتظر شکست تو هستند تا “به تو” بخندند.

۲ آنهایی که منتظر پیروزی تو هستند تا “با تو” بخندند.

 
دو شنبه 1 آبان 1386برچسب:, :: 10:51 :: نويسنده : فاطیما

قیافه ام تابلو شده بود.

گفتن چه میکشی ؟

گفتم : زجر! ...

گفتن : نه یعنی چه مصرف میکنی؟

گفتم : فقط "زندگی" ... !!!

 

همانطور که خوردن شراب حرام است !

خوردن غصه هم حرام است !

و خوردن هیچ چیز مثل غصه خوردن حرام نیست !

اگر ما فهمیدیم که جهان دار عالم اوست.

دیگر چه غصه ای باید بخوریم؟

 تنها لایق نام انسان باش...

"بهشت هم حیوان دارد"

به بهشت رفتن مهم نیست!

انسان بودن و به بهشت رفتن مهم است.

 
یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, :: 17:8 :: نويسنده : فاطیما

کفش هم وقتی تنگ باشد زخم میکند ... وای به حال " دل " ...

 
یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 21:13 :: نويسنده : فاطیما

 

باتشکر از گالری عکس پیچک

 
یک شنبه 23 مهر 1391برچسب:, :: 13:5 :: نويسنده : فاطیما

ده مشکل زیر چالش ‌های اصلی هر ازدواج بدون رابطه‌ جنسی است :

مشکل شماره 1
خسته بودن میل‌ جنسی. کاملاً مشخص است. بعضی از ما میل‌ جنسی بسیار قوی داریم و بعضی از ما اینطور نیستیم. مهمترین مشکل ازدواج های
فاقد رابطه‌ جنسی این است که شما یا همسرتان یا هر دوی شما از نظر جنسی خسته هستید. یعنی میل‌ جنسی بسیار پایین بوده یا اصلاً وجود ندارد.

 

مشکل شماره 2
این خستگی معمولاً به عصبانیت می ‌انجامد. وقتی چیزی که می‌خواهید را به دست نیاورید، خسته می‌شوید و این معمولاً موجب بروز عصبانیت در شما می‌شود. در واقع، ممکن است به این دلیل
ازدواجتان فاقد رابطه‌ جنسی است که یکی از شما از دیگری عصبانی است. اگر آن چیزی که می‌خواهم را به من نمی ‌دهی پس من هم آن چیزی که تو می‌خواهی را به تو نمی ‌دهم.

مشکل شماره 3
داستان کنترل ‌کردن‌ها شروع می‌شود. از خستگی سعی می‌کنید همسرتان را کنترل کنید تا طور دیگری رفتار کند و هرچه بیشتر سعی می‌کنید او را کنترل کنید، بیشتر همسرتان را از خود دور می‌کنید. عصبانیت و فاصله ‌ای که بینتان می ‌افتد، در زندگیتان ریشه گرفته و رابطه‌ جنسی به یک میدان نبرد برایتان تبدیل می‌شود.

مشکل شماره 4
سردرگمی اتفاق می‌افتد. چه اتفاقی می‌افتد؟ چه چیز تغییر کرده است؟ چرا همسرم دیگر من را نمی‌خواهد؟ چرا من دیگر همسرم را نمی‌خواهم؟ برای تغییر این وضعیت چه می‌توانم بکنم؟ چه مدت می‌توانم این وضعیت را تحمل کنم؟ اگر مشکل جنسیمان برطرف نشود چه اتفاقی می‌افتد؟ چه می‌توانم بکنم؟ سوال پشت سوال و پاسخ به این سوالها به نظر دست‌ نیافتنی می‌رسد.

 

 



ادامه مطلب ...
 
شنبه 22 مهر 1391برچسب:, :: 17:57 :: نويسنده : فاطیما

باران بهانه ای بود که به زیر چتر من بیایی، کاش نه باران بند می آمد و نه کوچه انتهایی داشت .

بیادتم حتی اگر قرار باشد شبی بی چراغ در حسرت یافتنت تمام زندگی را قدم بزنم.

تو آنجا ......من اینجا ......مشکل از ما نیست .نیمکت های دنیا را بد چیده اند ........

با تمام وجود گناه کردیم نه نعمت هایش را از ما گرفت و نه گناهانمان را فاش کرد بیندیش اگر اطاعتش بکنیم چه می شود .

در تمام رنجهایی که می بریم .صبر اوج احترام به حکمت خداوند است .

خدا را دوست بدارید حداقلش این است که کسی را دوست دارید که روزی به او برسید .

 

 
چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:, :: 18:35 :: نويسنده : فاطیما

با خیال تو به باغ آیینه ها قدم می گذارم ، به گلستان توحید
زیر چتر خورشید ، باران نور ، روح تشنه ام را می نوازد ، نوری از حقیقت
ای یگانه هستی
تنها تو هستی که می توانم در آغوش مهربانیت آرام بگیرم.

ز مردم دل بگردان یا خدا کن, خدا را وقت تنهایى صدا کن,در آن حالت که اشکت میچکد گرم. غنیمت دان و ما را هم دعا کن.

خدایا
چشای منو به حقایقی که اطرافم هست بازکن وکمکم کن تا ببینم اون چیزی رو که باید ببینم
کمکم کن پاهامو بزارم جایی که بعدکه برداشتم توازم دلگیر نباشی.

اگر روزی دلم گرفت یادم باشد
که خدا با من است،
که فرشته ها برایم دعا میکنند،
که ستاره ها شب را برایم روشن خواهند کرد.

خدایم
مرا متبرک گردان تا چون گلها که به خورشید رو می کنند پیوسته به تو رو کنم باشد که گلی باشم در باغچه ی تو و عطر من شادی کوچکی به زندگی کسانی که از شادی محرمند ببخشد.

ای سرورم نمی دانم که چگونه آواز می خوانی، همواره در شگفتیِ خاموش، به تو گوش می سپارم.

فروغِ موسیقی ات بر پهنه ی گیتی نور می گسترد. نَفَسِ زندگیِ موسیقی ات از آسمانی به آسمانِ دیگر می رسد. جویبارِ مقدسِ موسیقی ات تمامیِ ره بند هایِ سنگی را شکسته، از میانشان درگذشته، پویان پیش می رود.

خدایا دلم سخت مشتاق آن است در آوازت ره یابد، اما بیهوده از برایِ صدایی می ستیزد. سخن می گویم، اما سخن به آواز نمی رسد، و من سرگشته می گریم. هان، ای سرورم، دلم را در تارهای ناپیداکرانه یِ موسیقی ات در بند کشیده ای.

با یادت ای بهشت من آتش دوزخ کجاست
عشق تو در سرشت من با دل و جان آشناست
چگونه فریادت نزنم چرا دم از یادت نزنم در اوج تنهایی
اگر زمین ویرانه شود جهان همه بیگانه شود تویی که بامایی

ای خدای مهربان
من اکنون در کنج خلوت احساس نشسته ام
پنجره های امید را به سوی آفتاب رحمتت گشوده ام
دستانم را تا ارتفاع چیدن انوار مهر و لطفت بالا برده ام
می خواهم بار دیگر مرا به درگاهت بپذیری

خدا
خدایی که داری میبینیم
نیگام کن
دارم له میشم زیر اواراین غفلتی که کردم
دارم اتیش میگیرم توخرمنی که گوشامو بستمو صدای جرقه های اتیشش رونشنیدم.

خدایا برای تو مینویسم
تو که هرلحظه در زندگیم همچون آبی روان هستی
تو که نبودنت آتش است
کم داشتنت درد است
تویی که راهروهای باریک دنیا را به دنبالت میدوم

خدایا از ترس نداشتنت هزار ها بار به گریه میافتم
و وقتی در خواب هایم میبوسمت
غرق عشق میشوم

 

 

 

به حق بالهای کبوترانی که هیچ گاه اسیرقفس نبوده اند چشمان مرا پرکن ازانجیرو اسمان ونفسهایم را به نفسهای

پروانه پیوند بزن

ای خدای نان و انگور

ای خدای دلهای عاشق

دامن مرا ازعطرروستایی تقواخوشبوکن وخیابان خاکی عشق مرا به معبدهای معصوم برسان

خدایا!
سجده میکنم در برابرت که اینقدر در برابر من و گناهان من صبوری
کمکم کن تا این مهربانی هایت را درک کنم

خدایا!
دلم می خواهد شبیه بی کس ترین آدمهای روی زمین باشم
شبیه آدمهایی که جز تو یاوری ندارند

خدایا!
از عظمت مهربانیت در حیرتم
چگونه به من محبت میکنی
در حالی که در سرزمین وجودم فصل سرد شیطانی حاکم است.

خدایا
خیلی تنهام کمکم کن.فقط تو رو دارم.توئی که توی نمازم هم میگم فقط از تو یاری میجویم.
توی این دنیا فقط توئی که میدونی چی توی دل آدماست.

ای خدا قسم به عشق و
به همین حال پریشون
به جفای عاشقان و
به همین دو چشم گریون
دیگه طاقتم تمومه
دیگه فرصتی نمونده
واسه عشق و عبادت
 

ای آنکه به من ز من تو نزدیکتری
ناکرده بیان ز حالتم باخبری
قلب و بصرم به نور خود روشن کن
ای آنکه مرا خالق قلب و بصری

خدایا شاخه های روحم رامانندروزهای کودکی سرشارازسیبهای سرخ صداقت کن

وصدایم راگرفتارمرداب نکن.

در اندیشه ببستم قلم وهم شکستم
که تو زیباتر از آنی که کنم وصف و بیانت

چشمان ما را چشمه های عبرت ساز و دل های ما را آکنده از اشک و آتش کن و شناور امواجی نما که درهای سماوات را بکوبند و از بیم تو در بیابان ها و تپه ها سرگردان شوند دیدگان ما را به روی درهای معرفت خویش بگشا و معرفت ما را فهمی ده که نگرنده ی نور حکمت باشد.

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 19:19 :: نويسنده : فاطیما

وقتی نظرت را بیان می کنی من به توافتخار می کنم حتی اگر به نظر بعضی ها اشتباه باشد.
فکر می کنی با سرعت رانندگی می کنم؟ باید وقتی که توی ماشین نیستی سرعتم را ببینی.
خرید یعنی یک کار سخت و طاقت فرسا.
وقتی کار اشتباهی میکنم به من بگو- ولی فقط یک بار.
من فقط به چشم تو جذاب هستم نه به چشم خواهر، دوست ویا همکارانت.
در مورد رابطه ام با دوستانم بحث نکن. وجود آنها بهترین نشانه است که من آدم قابل تحملی هستم.
از اینکه آرایش نکرده ای نترس، چهره ی طبیعی جذاب تر است. دست از سر آن ابروها بردار.
من دوست ندارم موقع رانندگی به من بگویی از کدام طرف بروم. رانندگی کردن من را خوشحال می کند، فرقی ندارد به کجا می روم.
من هم از در آغوش گرفتن و دستان تو را در دست گرفتن خوشم می آید و دلیلی هم ندارد که حتماً به رابطه جنسی ختم شود.
من اگر دروغ می گویم برای این است که تو احساس بهتری داشته باشی. از دست من عصبانی نباش، تو که از اول هم به دنبال حقیقت نبودی.
وقتی در مورد یک مسأله ی بی اهمیت و احمقانه عصبانی می شوی به هوشت شک می کنم.
اگر موقع آماده شدن از تو می پرسم ” کمک نمی خوای” یعنی دیر شده.
هیچ وقت از من نخواه که لباست را انتخاب کنم. من همیشه پیشنهادهای اشتباهی می دهم که باعث می شود بیشتر دیرمان شود.
وقتی بدون دلیل خاصی به محل کارم تلفن می کنی، من کاملاً گوش نمی کنم بلکه ایمیل هایم را چک می کنم.
از اینکه از ظاهرم تعریف کنی خوشم می آید فقط نگو  با نمک شدی.
از مدل موی دم اسبی خوشم می آید.
وقتی من را به خنده می اندازی دوست دارم وقت بیشتری را با تو بگذرانم.
درست است. وقتی با دوستانم هستم خیلی بلند می خندم. همیشه هم همین طور خواهد بود پس بهتر است با این مسأله کنار بیایی.
درست است که آقایان دوست دارند مشکلات خانم ها را حل کنند؛ اما دیدن تو وقتی خودت از پس مشکل بر می آیی خیلی جذاب تر است.
گاهی از اینکه هر زنی بخواهد با من سر کند تعجب می کنم، چه برسد به اینکه فردی به خوبی تو باشد؛ پس ممنون.
هروقت که تو آشپزی کنی خوشحال می شوم.
اگر بتوانی توپ گلف را ۱۵۰ یارد پرتاب کنی دوباره عاشقت می شوم.
نه یادم نمی آید فلانی چی گفت یا دیگری یا هر کس دیگری. من آدمم، ضبط صوت که نیستم.
وقتی می فهمی که احتیاج دارم زمانی را با دوستانم بگذرانم بیشتر عاشقت می شوم.
از من انتظار نداشته باش اخبار جدید را برایت بگویم. فراموش می کنم.
هیچ وقت نگو من تو را از خودت هم بهتر می شناسم
هیچ کس نمی تواند.

 
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, :: 19:10 :: نويسنده : فاطیما

اینکه در زندگی زناشویی، موفق نیستید بخاطر شانس و اقبال تان نیست. گناه زندگی تان را به گردن سرنوشت و تقدیر نیندازید. اگر زندگی زناشویی تان آنگونه که تصور می کردید پیش نمی رود باید به دنبال علت مشکلات باشید و راه رسیدن به یک زندگی خوب را یاد بگیرید. هم شما و هم همسرتان باید لوازم رسیدن به یک زندگی موفق و شاد را بشناسید و طبق یک الگوی درست و هماهنگ در زندگی پیش بروید. واقع بین باشید و اگر پیش از ازدواج تصورات رویایی از ازدواج داشته اید آنها را کنار بگذارید و زندگی واقعی تان را شروع کنید. اگر زندگی زناشویی تان را تازه شروع کرده اید اما احساس می کنید زندگی خوبی نخواهید داشت و یا اگر سال ها است که ازدواج کرده اید و همچنان از زندگی زناشویی تان ناراضی هستید نباید تسلیم این نوع زندگی شوید و باید برای تغییر آن تلاش کنید. از ازدواج های موفق الگو بگیرید و برای بهبود رابطه خودتان از آنها استفاده کنید.

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد