چهار شنبه 29 آبان 1392برچسب:, :: 10:44 :: نويسنده : فاطیما
يـه سـري هـا اومـده بـودن واسـه تـمــاشـا . . . يـه سـري واسـه نـمــايـش خـودشـون . . .
يـه سـري واسـه عـشـقــشـــون . . .
حـتـي يـه سـري واســه تـفــريـح . . .
يـه سـري واسـه غــذا . . .
يـه ســري واسـه . . .
و خـوش بـحــال اونـيـکــه واسـه خـدا و عـزاداري امـامـش اومـده بـود . . .
مـهــم دلــه . . .
حـالا تـوي هـر شـکــلـيـم کـه بـود . . .
عـــــزاداریتون قـــبول دوســــــــــتان
پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:, :: 16:23 :: نويسنده : فاطیما
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامی ذرات عالم است گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرم است در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است " یا حسین "
ادامه مطلب ...
یک شنبه 7 مهر 1392برچسب:, :: 17:35 :: نويسنده : فاطیما
مـن اگـر عـاشـقانه مـي نـويسم نـه عـاشـقـم ، نـه مـعشوقِ کـسي ! فـقـط مـي نـويسم تـا عـشق يـاد قـلبم بـمانـد ... در ايــن ژرفـاي دل کنـدن هـا و عـادت هـا و هــوس ها فقـط تمـرين آدم بـودن ميکنم ! هـميــن ... آري كـاش مي دانستم نـيامـدي... اي کـاش ارزشـش را داشـته باشـد...
منويِ کافه را هـــزار بار زيـــر و رو کــــرده ام هــر چه فکـــر مي کــنم نمي دانم چرا دلم فقط لبهاي تو را ميخواهد و بـس ... !
تـک تـک ثـانيـــه هـايـي ک ِ داشتـي خيـانـت ميکــردي رو
پنج شنبه 4 مهر 1392برچسب:, :: 17:17 :: نويسنده : فاطیما
وقــتـي تــو حـرفـامــو نـميخونـي
چـه تــفاوتي داره که حـرف دلــمو
بـنـويـسم يا از بـغل دسـتـيم کــپي کنــم ...
مــي دانـم
برخـي چـيزها در زنـــدگي ؛
بـه هيــج جا نـمي رسند
يکـيش همـين دسـت هاي کــلافـه ام
که هـيــچ گاه به دسـت هـايـت نمي رسند ...
مي دانـي؟!
مـيـتـرسم بـگـويـد دوستـت دارم و . . .
مـن يـاد تـو بـيفـتم !!
فيلـم سينمايي نبود
تـئاتـر هـم نبـود ...
روز هـايِ زندگي مـن بـود که
در حسـرت آمدنت گـذشـت !
مـن بـاختـم اخـر بازي و ....همـه دسـت زدند !!!
دلــم گــــــرفته
درسـت مـثل لـکلـکي
که بـالهايش را بـراي کـوچ امـتحان مــيکـند .
هـديـه ام از تـولــد .. گـريـه بـود
خنـديدن را تـو به مـن آمـوختـــي
سنـگ بـوده ام .. تـو كــوهم كـردي
برفــــ بـوده ام .. تـو آبــــم كـردي
آب مـي شدم .. تو خـانه دريـا را نـشانم دادي
مـي دانســـتم گريـه چيســــت
خـنديدن را تـو بـه مـن هــديــه كـردي ...
چهار شنبه 20 شهريور 1392برچسب:, :: 12:21 :: نويسنده : فاطیما
هـِـي غریبـــه! قیــافت خیلـي آشنـآست...
من و تو قبلا جـایـي همدیگرو ندیدیـم ؟
آهـان… یــادم اومــد
یــه روزایـي یــه خاطره هـایـي بـا هم داشتیم
یـادمــه اون موقع دم از عشق میزدي
هــه … انقدر مــات نگــام نکن
عشقت حسودیش میشــه !
راستــي قبل رفتنت : دیگــه هیچ حسـي بهت ندارم
دیگــه وقتــي دیدمت دلم نلرزید...
خواستم بدونـی !
مـشترکِ مـوردِ نـظرِ ايـن روزهـايت کــيست؟؟؟ کـه ديـگر در دسـترس بـودن و نـبودن مـن بـرايت مـهم نــيست !!!
یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, :: 17:52 :: نويسنده : فاطیما
خدایامواظب خودت باش... چون مابجزتوکسی رونداریم...
دو شنبه 10 تير 1392برچسب:, :: 18:25 :: نويسنده : فاطیما
هر زن و مردی که تشکیل یک خانواده را می دهند باید بتوانند درباره همه چیز با هم صحبت کنند بدون آنکه ترسی داشته باشند. اما این آزادی مرزی هم دارد ؟! بعضی از زوج ها در ملاقات های اول اونقدر مراقب و محتاط هستند که مبادا درباره همسر و یا نامزد سابقشان صحبت کنند که در تمام مدت ملاقات عصبی هستند.
رو راستی و راستگویی جز حیاتی هر رابطه ای است اما زوج ها همواره می بایست مراقب آنچه که به هم می گویند باشند و این مراقبت را هرگز قطع نکنند . کلمات می توانند آسیب برسانند و حرفهای نسنجیده می تواند نزدیکترین زوجها را از هم دور کند .
ما مدافع دروغ گفتن به هم نیستیم ولی بروز و افشای هر حقیقتی که در سرتان جرقه می زند را هم توصیه نمی کنیم .
در اینجا به ذکر ۵ حقیقت می پردازیم که بهتر است برای همیشه نزد خود نگه داشته و آن را افشا نکنید،اگر که می خواهید رابطه ای شکوفا و موفق داشته باشید.
ادامه مطلب ...
چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:, :: 17:55 :: نويسنده : فاطیما
تمــــــام شعرهايم در وصف نيامدنت است !
بقیه مطالب در ادامه مطلب بخوانید... ادامه مطلب ...
چهار شنبه 29 خرداد 1392برچسب:, :: 17:36 :: نويسنده : فاطیما
خدايا ديدي رفت؟
بقیه مطالب در ادامه مطلب بخوانید... ادامه مطلب ... |